اگر ما نسل امروز را که بومیان دیجیتال نامیده میشوند و همان فرزندان دهه هشتاد و نود هستند را نشناسیم و فقط فکر کنیم آنها هم باید مثل ما فکر کنند و مثل ما بیندیشند و رفتار کنند و اشاره کنیم که در زمانهای گذشته ما چگونه با والدینمان بودیم و آنها هم باید این گونه باشند، این طرز تفکر محکوم به شکست است. ولی اگر ما این نسل را بشناسیم که چگونه فکر میکند و ساختار ذهنی و فکری و رویکردشان به محیط پیرامونشان چگونه است، بهتر میتوانیم آنها را بشناسیم و با آنها تعامل برقرار کنیم و یاد بدهیم که در قبال خانواده چه وظایفی به عهده دارند. اگر بخواهیم با نوجوان و جوان امروزی با حالت تحکم صحبت کنیم یا حالت سلطهگری داشته باشیم و یا بخواهیم با دستور و حکمفرمایی رفتار کنیم، جواب نمیگیریم. ولی اگر با شناخت بیشتر بدانیم او چگونه فکر میکند، از چه چیزهایی بدش میآید و از چه چیزهایی خوشش میآید، مشکلی نخواهیم داشت. این مسائل مربوط به نسل امروز است و مربوط به یکی، دو خانواده نیست، بحث جهانی است. یک جهان بسیار گسترده، نه اینکه فقط جوان ما چگونه فکر میکند. تقریباً جوان امروز در اینجا همانجور فکر میکند که یک جوان در سرزمین دیگر. به غیر از مسائلی که تفاوتهای فردی را ایجاد میکند، این تفاوت در نسل امروز وجود دارد. پس والدین باید با زبان نسل امروز با فرزندان خود صحبت کنند تا آنها را آگاه کنند که شما هم در قبال مادر خانواده مسئولیتهایی دارید.
حداقل اینکه بگویید، درست حرف بزنید و از واژههای خوب استفاده کنید. آنطور که با دوستت حرف میزنی و کلماتی که به کار میبری، برای مادرت نباید به کار ببری و باید احترام بگذاری. البته همه اینها دوطرفه است، والدین هم باید به فرزندان خود احترام بگذارند. باید به این نکته هم توجه کرد که اگر جوانی نبیند که پدر و مادر به هم احترام میگذارند، او هم احترام نخواهد گذاشت. والدین ما برای فرزندانشان الگو هستند. پس اگر میخواهیم نوجوان و جوان خوب حرف بزنند، والدین باید خوب حرف بزنند. اگر میخواهیم او احساس مسئولیت کند، والدین باید احساس مسئولیت کنند. اگر جلوی او مدام بگوییم که پدرت احساس مسئولیت ندارد، به ما رسیدگی نمیکند و مرا درنمییابد، عملکرد صحیحی نیست. والدین باید هم به نسل جدید مطابق با طرز فکر او آموزش دهند و هم الگوی خوبی برایش باشند تا فرزندان هم بدانند مادر و پدر احتیاج به حمایتهای فرزندان خود دارند.